۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

ساختاراعدام درنظام جمهوري اسلامي ايران


بهروز کوثری:امروز 22 بهمن 1358درپي پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري آيت الله خميني 1500 نفر از مفسدان في الارض و محاربان با خدا با دست توانمند شمشير اسلام (خلخالي) به هلاکت رسيدند. 

 اين سطور براي هرايراني که در آن زمان سن و سالي کم و بيش داشت تصويرگر چهره هايي از زنان و مرداني مي شد که با عکس هايي سياه و سفيد  صورت  وحشت زده ، روزنامه کيهان و اطلاعات آن زمان را مي پوشاند. روزي نبود که هزاران نفر انسان بي گناه توسط آدمکشان انقلابي با فرياد الله واکبر به دار آويخته و يا تيرباران نشوند. هر صبح که کودکي مبهوت ،کيف به دست وناآگاه از همه جا، به خيابان قدم مي گذاشت. يک آن با جرثقيل بزرگي روبرو مي شد که انساني با گردن شکسته و شلواري از ادرار خيس، مانند تنها چيزي که تا آن زمان به چشم نديده بود روبرو مي گشت و وحشت زده به خانه مي دويد تا مادرش را صدا زده و هق هق کنان با بغض گريه کند. هزاران انسان با عناويني مانند معتاد، قاچاقچي مواد مخدر، مفسدفي الارض، ( فاسد کننده زمين) ، محارب با خدا، (کافرو دشمن خدا) ضدانقلاب و ضداسلام به رگبار مسلسل و يا چوبه دار سپرده مي شدند. مادران و پدراني  در راه انقلاب اسلامي که تا آن زمان چيزي از آن نشنيده بودند .پسران و دختران خود را با صلوات و الله و اکبر تاريخي به طرف چوبه دار مي بردند و وقتي طناب ضخيم سياه رنگ پوست گردن فرزندانشان را جر مي داد و چشم ها از حدقه بيرون مي زد و خون دررگهايشان دلمه مي بست، فرياد وا اسلام سر مي دادند و از خدا و رهبر انقلاب طلب مغفرت مي کردند. و از قرباني کردن فرزندانشان در راه اسلام و انقلاب مغرورانه درجلوي دوربين شبکه بي بي سي با جهانيان به لفاضي مي پرداختند.


دراين که اين اعدام هاي غيرانساني درشرايط انقلابي قابل جلوگيري نيست و مانند آن را در انقلاب فرانسه و اکتبر ديده ايم در حوصله اين بحث نيست.
زيرا شخصاً تحولات سال 57 را انقلاب ندانسته و آن را شورش مي نامم. آن هم از روي ناداني و ناآگاهي جامعه مسلمان رعيتي ايراني.
عوامل اين شورش از حمله اعراب به بعد وحکومت راني اميرالمومنين هاي اسلامي تا شاه بازي هاي زندي و صفوي و پهلوي و سياست زدگي روشنفکران غربي و شرقي قابل بررسي است.
اما در بازي شطرنج کشورهاي جهان،  خميني نامي  که داغ مهر اسلام ناب محمدي بر پيشاني دارد را لاي زرورق فرانسوي و پاسپورت ايفلي با هواپيماي ايرفرانس محصور در اسکورت هواپيماهاي جنگي!!! و با صلوات و دعاي عاميانه مردم شيعه ايران .دست در دست يار فرانسوي و نور چشم کارخانجات پژوي محکوم به شکست به خوردمان دادند.از چهره امام خميني مي شد بهت زدگي همراه با منگي حوزوي و تعجب رعيتي و لميدگي بي عاري در هواپيماي مدرن فرانسوي را مشاهده کرد. آن زمان که ورود خود به ايران را با کلمه هيچ آغاز نکرده به پايان برد. درهمان لحظه بود که لرزه بر اندام زنداني هاي سياسي و منتقدان او افکنده شد.
امام بارها سوره قتال را درقرآن خوانده بود و آن را از حفظ در حوزه تدريس مي کرد و با عربي سليس آن را با صوت مي خواند.
آشنا به امور مسلمين بود و با حد و تعذير و اعدام و قطع دست و پا به صورت چپ و راست کاملاً معاشقه داشت. فقط فرصتي بايد تا عاشق کينه توز  به معشوق خيره سر برسد. و اما اين فقط امام نبود که با اين سوره جادويي که باعث جهان گشايي اعراب گشته بود مانوس باشد. قبل از آن درصد هاسال  گذشته عاشقاني اسلام شناس از فرانسه، آلمان، آمريکا، ايتاليا، و روسيه صدها جلد کتاب در رابطه با اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي به رشته تحرير در آورده بودند و مي دانستند که اين ايدولوژي چه برسر مخالفان و موافقان خود خواهد آورد.
اما درجلسه چهار کشور صنعتي جهان که در کتابخانه اسلامي کاخ ورساي برپا گشته بود رئيس جمهور وقت پشت خود را به کتابهاي تاريخي اسلام شناسان غربي و شرقي کرد و اين چنين گفت: منافع ما در اين است که شاه برود و يک حکومت نظامي ديني بر راس کار قرار گيرد.
اين حکومت چه مي تواند باشد، جز حکومت جمهوري اسلامي به رهبري آيت الله خميني که از اسلام فقط انتقام و کشتار و انتشار را آموزش ديده بود. و در بدو ورود خود در بالاي بام مدرسه اي که مرکز علم و دانش بود. دستور به اعدام کساني داد که دست سردش را براي ياري فشردند و امام باگلوله اي داغ کف دستشان را به خون آلوده کرد.
اگر به ليست اعدام ها در آن زمان بنگريم جدا از آن که اکثر آن اشخاص در به ثمر رسيدن اين تحول سطحي و نکبت بار سهيم بودند و همه آنها به عنوان زنداني سياسي به اسارت گرفته شده بودند، سن و سال آنها مورد توجه بيشتري قرار مي گيرد. اکثر آنان نوجوانان و جوانان بودند. قشري که با کلماتي مانند آزادي، عدالت، امپرياليسم، سوسياليست، ماترياليسم ديالکتيک، و کمونيسم آشنا شده و براي ارضاي ناآگاهي خود دست به تحقيق و مطالعه مي زدند.
کشتار درآن زمان مي توانست مورد توجه سياستمداران مذ هبي وقت قرار گيرد.اگر اين نتايج را به ثمر مي رساند، که رساند.

اول-) ايجاد ترس و وحشت دايمي در ميان عموم مردم
دوم-) از بين بردن مخالفان و حتي موافقان بي اعتماد
سوم-) از بين بردن رقيبان در قدرت و حاکميت (ديکتاتوري توتاليتر اسلامي)
چهارم-) قتل عام قشر خاصي از بدنه جامعه که با کلمات مفهومي مانند عدالت و آزادي و غيره آشنا بوده و مي توانستند در آينده به انتقال آن به نسل بعد کمک کنند و رهبري اعتراضات بعدي را به عهده بگيرند.
پنجم-) از بين بردن رهبران متفکر و آگاه کننده مردم که دست رژيم وابسته به بيگانه را در آينده رو کرده و مخزن تجربه باشند.
ششم-)انتشار و تشويق به خشونت درميان مردم براي اهداف آينده مانند راه اندازي جنگ مقدس 8 ساله
هفتم-) از بين بردن سرمايه هاي انساني که در صد سال گذشته به ثمر رسيده و وقت شکوفايي آنها فرا رسيده بود.
هشتم-) تبديل جامعه به بياباني بي آب وعلف که همه مردم به درختي خشک تمسک جويند تا تک سايه اي بيابند.
نهم-) دزدي وغارت اموال اعدام شدگان تا سرمايه اي باشد براي نوکران و کاسه ليسان و تشويقي براي نوکيسه گان( فريبکاري به نام بنياد مستضعفان).دهم-) خشنود کردن ارباب از طريق ترويج خشونت اسلامي براي فروش بيشتر اسلحه و عمليات هاي تروريستي آينده مانند طالبان و القاعده   يازدهم-) پياده کردن اصول و فروع اسلام ناب محمدي «عربي- ايراني» درسطح و عمق جامعه تا درس عبرتي براي آينده گان باشد،.
دوازدهم-) صدور افسردگي بي پايان و گسترش بيمارهاي رواني در بين جامعه کشته داده و يا مصيبت زده.
سيزدهم-) فرار مغزها و دانشمندان و تحصيلکرده ها به کشورهاي همسايه (جي چهار)
چهاردهم-) فرار سرمايه هاي مالي و اعتباري به کشورهاي پيشرفته و کم توسعه يافته (دبي، ترکيه، آمريکا و غيره) نوکري ناب پانزدهم-)آگاه از ايجاد گروه هاي تروريستي توسط مخالفان داغ ديده و از تيغ گذشته براي گسترش و توجيه اعدام ها و به نوعي از بين بردن رقيبان هم اعتقاد و متفکر و تحصيلکرده درحوزه و دانشگاه مانند ترور مطهري و مفتح و بهشتي و ديگران که از نظر حوزوي از خميني مراتب بالاتر و آگاهانه تري به مسايل اسلامي داشتند.
(ترورتوسط مجاهدين خلق)
اين کشتارهاي وحشيانه به صورت هاي گوناگون که از تاريخ و تمدن اسلامي نشأت گرفته بودند هر ساله چه در زمان جنگ و چه بعد از آن به سرعت پيگيري مي شد.
زيرا با کوچکترشدن محدود ه ديکتاتوري اسلامي به مرور زمان به جمعيت بيرون ازمحدوده افزوده مي گشت واعدام وکشتار با تناسب غيرمستقيم فزوني مي گرفت.
درسال 68 با خاموش شدن کور سوي شمع جان خميني تاريکي محض ديده گان لاشخوران و نوکيسه گان را فرا گرفت. تا از ترس سرنگوني ده ها هزار نفر از زندانيان سياسي را به کام مرگ بفرستند. تا شمع رو به خاموش ديگري را براي مدتي به عاريه بگيرند.
اعمال اسلامي مانند تجاوز به دختر باکره- تجاوز به پيرمرد- وارد کردن شياف پتاسيم به مقعد پيرمرد (سعيدي سيرجاني) دادن داروهاي سکته زا- مبتلاء کردن به سرطان و ايدز و آزار جنسي با باتوم- خوراندن مدفوع به زنداني و غيره.
اينها کوچکترين اقداماتي است که در نظام الهي ولي فقيه اختراع شده اند و با اينکه اجداد اين جنايتکاران در هزارو اندي سال پيش سرها بريدن و کودکان زردشتي را پيش چشم مادرانشان کباب کردنند و با شمشير بران عربي بدن هاي ايرانيان را هزار به هزار قطعه قطعه کردند اما هنوز از تاريخ درس عبرت نگرفتند.
اعدام ها در اين ساختار در وهله هاي زماني کارکرد خاص خود را داشته و دارد. عوامل گفته شده قبلي در اوايل شورش 57 شکل گرفت و در طول اين 32 سال براي حکومت نقش هاي متفاوتي را بازي کرده است. اما با فراز و نشيب هايي مانند فشار به اتحايه اروپا، در رابطه با انرژي اتمي يا تحريم اقتصادي که حکومت از اين اهرم (کشتار دگر انديشان) براي تحت فشار قراردادن اربابان زياده خواه استفاده مي کند. که البته کشورهاي صنعتي مشکلي با اين امر ندارند.
زيرا در حالي که رژيم خميني مي کشت و مي کشت اين غارتگران حکومتش را به رسميت شناختند. و يادش دادند که با به راه انداختن يک جنگ به نعمت اسلامي سي ساله حکومت خواهد رسيد .که رسيد. کشتار ميليوني در جنگ بهترين سرمايه گذاري براي به هدر رفتن سرمايه هاي کشورهاست.
نوزادي را به دنيا آوردن. پدر و مادري سال ها تلاش کردن، نخوابيدن، کارکردن، کارکردن، از سرمايه هاي وطن خرج کردن، تا نوزاد به جواني بالغ رسيدن با آرزوهايي به پهناي وطن و به بلندي البرز و حالا انساني که مي توانست درمان دردها و عضوي از يک جامعة سالم باشد. با گلوله اي سربي و يا طنابي از جنس پول و نفرت و ايده آليسم به خاکستر بدل مي شود. به دست حکومتي دست نشانده که حتي اعتقاد و ايديولوژي مذهبي اش نيز از آن خود نيست.
و حالا در زمان حاضر که کفتار زخم خورده، عصباني از اربابان ترش رو و بي محبت در فتنه اي که خود به پا کرد و فاش کننده فتنه را فتنه گر ناميد. دست به قتل عام ديگر مي زند. حکومت مي خواهد ياد سال هاي 57 را زنده کند. تا به فوايد ش دست يابد. اعدام در اين زمان مي تواند ترس و وحشت را افزايش داده و به مردم اين پيام را بدهد که اگر به سياست علاقه داريد و اگر از چپاول ثروت اين کشور عصباني هستيد و اگر عقب ماندگي کشورتان را محصول حکومت اسلامي ناب محمدي مي دانيد و در اين جنگل بقا نمي خواهيد صيد باشيد و اگر نمي خواهيد در هراس دايمي از فقر و گرسنگي و فحشاء و فساد بمانيد و کلاً اگر زبان سرختان سر سبزتان را به باد مي دهد. پس اعدامتان مي کينم و روح دميده شده توسط الله را از بدنتان بيرون مي کشيم و کار خدا را کم مي کنيم تا به نابودي کافران کمک کرده باشيم. و ما در از بين بردن جهان به دست مهدي از همه چيز دست مي کشيم و اگر نياز باشد از اقيانوس خون با کشتي مهدويت عبور خواهيم کرد. که البته نقش اين شعارها براي حکومت هاي ديکتاتوري و چپاول گر همانطور که خود به خوبي مي دانند مقطعي بوده و طبق منافع مادي و حکومتي است و گرنه اگر عدالتگر جمکران از نشعگي ذهن هاي فقرا بيرون آمده و در ميدان انقلاب نبرد خود را آغاز کند بعد از لحظاتي با موشک هاي استينگر و زلزال و شهاب 3 آنچنان به دردسر خواهد افتاد که به ناچار يا تن به برده گي ولي امر مسلمين جهان خواهد سپرد و يا با طناب دار پر گره اسلامي که عذاب را براي قرباني صد چندان مي کند تا جان کندنش به ربع ساعت افزايش يابد مواجه خواهد شد.
و حال وظيفه ما در خنثي کردن پليدترين نقش جمهوري ددمنش اسلامي مي تواند در اين سطور خلاصه شود.
اول-) حفظ تعادل روحي و عاطفي و به دور ماندن از عصبانيت در امر اعدام
دوم-) محکوم کردن کليه اعدام ها در سطح جهاني و مبارزه با خشونت
سوم-) همراهي عاطفي با خانواده هاي اعدامي و ياري و امداد رساني به آنها به هر طريق ممکن ولو با نوشتن چند سطر و زنده نگه داشتن ياد عزيزانشان
چهارم-) بهانه ندادن به ماشين سرکوب و کشتار و خنثي کردن روش شکارگري مزدوران، مثلا در محاکمه شهيد زهرا بهرامي شهروند ايراني - هلندي اين شيرزن دلاور آنچنان قاضي صلواتي پشت کوهي را عصباني و ناتوان ساخت که علت اصلي قتل او را در تلافي جويانه بودن اين امر مي دانند. به طوريکه روباهان بازجوي اطلاعات نيز از پس سخنان شجاعانه او برنيامده و با دقل کاري امضاء قاچاق مواد مخدر را به اجبار و نيرنگ از او ستانده بودند تا بتوانند اعدامش کنند. اين مکر و حيله عمرو عاصي تجربه اي تاريخي از طبري ها و ابن هشام ها براي اين قوم ظالم در برداشته است.
به اجبار و نيرنگ از او ستانده بودند تا بتوانند اعدامش کنند. اين مکر و حيله عمرو عاصي تجربه اي تاريخي از طبري ها و ابن هشام ها براي اين قوم ظالم در برداشته است.
پنجم-) از قيام ها و روشن انديشي ديگر ملت ها ياد بگيريم که مبارزه چگونه است و مانند ملت مصر از مرگ گويي به اين و آن بپرهيزيم.
ششم-) و آخرين وظيفه ما ايرانيان که مهمترين آن نيز مي باشد مطالعه و آگاهي است. دوران دايي جان ناپلون گذشته است که با خواندن يک کتاب بتوانيم براي سال ها به سخنراني بپردازيم. بايد هر روزه از اخبار جهان با خبر شد و فعل انفعالات حکومتي را مورد بررسي قرار داد و از تاريخ کشورمان در گذشته با خواندن کتاب هايي مانند هزارو چهارصد سال از ايراني شجاع مرحوم شفاالدين شفا و ديگر کتاب ها مانند دو قرن سکوت
و هزاران کتاب پر ارزش ديگر دست بر نداشت و خوراک چشمان و مغزمان را هر روزه به عادت کنيم تا به مردمي و کشوري در خور ايرانيان  دست يابيم.                          
      به امید آن روز
از آژانس تحیلی _ خبری سنه نیوز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر